ミ♥ミ دختـری در باد ミ♥ミ
دل نوشته يه دختر عاشق باد
زلف هميشه پريشان بيد مجنون خيس خيس شد *** بيد مجنون بايد خودكشي مي كرد بايد ريشه هايش را بيرون مي كشيد بيد مجنون بايد مي مرد *** ريشه هاي بيد مجنون توي قلبي بود كه ميتپيد تند تند و سيراب محبت بي دريغي ميشد كه رشدش ميداد اما... *** باد موهاي بيد مجنون را شانه كرد پريشان ترازهميشه... بيد مجنون بدون موهاي پريشان كه مجنون نمي شود *** بيد مجنون گريه ميكرد اشكهاي بيد مجنون و قطرات باران يكي شده بودند... بيد مجنون بدون اشك كه مجنون نمي شود *** بيد مجنون بي تاب بود بيد مجنون بدون بيتابي كه مجنون نمي شود *** بيد مجنون اشك ريخت و بيتابي كرد تا مجنون بماند اما... بودنش تمناي كسي نبود ... بيد نميخواست بميرد... ... ... باران باران باران درگوش بيد مجنون زمزمه كرد: بيد مجنونها نمي ميرند بيدمجنوني كه بميرد مجنون نميشود!! تو نبايد بميري... ... ... ... ... بيد، زنده ماند بيد، مجنون ماند ... ريشههايش را از يك قلب كوچك تا يك قلب بزرگ گسترش داد قلبي كه هرگز نمي ايستاد قلب خدا! ... و تا هميشه زنده ماند...
نظرات شما عزیزان:
من لیکت کردم
Design By : MihanSkin |